آموزش ابتدایی زیر بنای آموزش و پرورش

آموزش ابتدایی زیر بنای آموزش و پرورش

ارائه روش های موثر برای فرایند یاددهی-یادگیری
آموزش ابتدایی زیر بنای آموزش و پرورش

آموزش ابتدایی زیر بنای آموزش و پرورش

ارائه روش های موثر برای فرایند یاددهی-یادگیری

حسین خان دره شوری و انگیزه آموزش عشایری


.................

من چند هفته پس از صدور فرمان وکیل باشی به مدرسه رفتم .به کارخانه ی آدم سازی رفتم .زحمت زیاد کشیدم.رنج فراوان بردم بلکه آدم شوم.

من اولین کودک قشقایی بودم که در کلاس های ابتدایی شاگرد اول می شدم .

قشقایی ها در روزگار سختی و مشقّت یکدیگر را دوست می دارند .همه ی تبعیدی ها از پیشرفت های درسی من خوش حال می شدند و به کسانم تبریک می گفتند.

در میان خان ها و کلانتران آن که به نحوی شورانگیز به تشویق من برخاست،حسین خان دره شوری کلانتر مشهور ایل بود .این مرد عزیز که پس از صولت الدوله مقتدرترین شخصیت قشقایی بود و به همین دلیل هم پس از چندی تیرباران گشت از موفقیت من بیش از دیگران شادمان شد .

روزی،هنگامی که از مدرسه بیرون می آمدم با فرستاده ی حسین خان روبه رو شدم .جوان زبده ای بود .دستور داشت که مرا به خانه ی اربابش که نزدیک مدرسه بود ببرد .من از کسانم اجازه نداشتم.خواستم نروم.کیفم را از دستم گرفت و مجبورم کرد که بروم.

به زودی به خانه کلانتر دره شوری رسیدم که بسیاری از کلانتران مهمانش هستند .میزبان پرجلال و نامدار، برخلاف معمول و انتظار ، به احترام من که کودک یازده ساله ای بودم از جا برخاست و با لحنی مهربان از همه ی مهمانان خواست که از جا برخیزند و آن گاه گفت : « به اولین بچه ی قشقایی که خوب درس می خواند احترام کنید تا بچه های دیگر قشقایی هم خوب درس بخوانند .من دستور داده ام که پسرم جهانگیر را از ایل به تهران بیاورند که درس بخواند .ما از شهر عقب افتاده ایم .از عشایر دیگر هم جلو نیستیم .مدت هاست که بچه های بختیاری تحصیل می کنند .عده ای از آن ها را به خارجه فرستاده اند .»

کلانتر متواضع و هوشمند طایفه ی دره شوری مرا در کنار خود نشاند .پیشانیم را بوسید .دفترم را دید.خطم را پسندید و گفت : « پدرت اسیر بود.مادرت را هم به اسارت آوردند .از همه جا خبردارم ..دارو ندارتان به غارت رفته است .از هستی ساقط شده اید .چیزی برایتان برجا نمانده است .صاحب بهترین سفره ها و زیباترین اسب های قشقایی بودید و حالا در اتاقک تاریک یک طویله زندگی می کنید .ولی فرزند، برای تو بد نشده است ، اگر خوب درس بخوانی جای سوخته ها سبز می شود .»

مژه هایم تر بودند . بغض گلویم را گرفته بود .بغض گلوی همه را گرفته بود .چشم ها از اشک لبریز بود .همه آماده ی گریستن بودند .روزگار سختی بود.فقط چند روزی از مرگ سردار ایل در زندان می گذشت .

من آن روز را هیچ گاه فراموش نکرده ام و نمی کنم .هنوز بوسه ی افتخاربخش این انسان صادق و صمیمی را بر پیشانی خود احساس می کنم .هنوز آهنگ پرطنین کلام و ارتعاش هیجان انگیز صدایش را در گوش دارم .من آن روز را هیچ گاه فراموش نکرده ام و نمی کنم.آن روز برای من یک روز تاریخی بود .روزی بود که گویی تکلیف روزهای دیگر عمرم را مشخص کرد.روزی بود که سرنوشت سال های آینده ی حیاتم را رقم زد .مثل این که از آن روز به بعد چشم انداز تازه ای پیش روی داشتم .راهم معین بود ،‌راهی قشنگ که از میان سرزمینی دلکش می گذشت و به سوی قله ها می رفت .

.....


نوشته ی فوق برگزیده ای است از کتاب « اگر قره قاج نبود ... » نوشته ی " محمد بهمن بیگی " ، انتشارات نوید شیراز .

برمی گردم

این خونه رو اجاره کرده بودیم تا بلاگفا دوباره راه اندازی بشه .گرچه نوشته های دوسال من رو نابود کرد ! اما بهتر می بینم به خاطر داشتن سابقه ی نوشتاری بیش تر ( منابع قدیمی تر ) به همون خونه قبلی در بلاگفا برگردم .شدم عین اون مادربزرگ ها که نمی تونند از خونه شون دل بکنند چون خاطرات زیادی در اون جا به همراه دارند  هرچی هم بهش میگن : " بابا ! عزیز من ! این خونه نیاز به تعمیرات جدی داره ! قدیمی شده ! احتیاج داره شما به خونه جدید منتقل بشی ! " اما  « مرغ یک پا داره » ! ولی من این خونه رو با محتویاتش حفظ می کنم تا اگر بلاگفا دوباره خواست " سرورهاش رو منتقل کنه !  " ما زیاد از قافله عقب نیافتیم .

دوستان و همکاران و همراهان عزیز :

شما می توانید نوشته های مرا در مورد " آموزش ابتدایی " در این وبلاگ بخوانید :


آموزش ابتدایی زیربنای آموزش و پرورش


من هم منتظر نوشته های خوب شما هستم .

سلامی دوباره ....

مدتی بود به علت تغییر محل زندگی ، بی اینترنت شده بودیم ! اصلا اوضاع خوبی نیست ! خدا قسمت هیچ کس نکند .یک مدت که بلاگفا حسابی ما را از نان خوردن انداخت !  ( منظورم دور بودن از نوشتن است ) و مدتی هم اسباب کشی و منتظر ماندن تا کی سرویس دهی اینترنت به ما هم تعلق می گیرد ! 

به این ترتیب از تمام دوستان و همکاران بابت این تأخیر عذرخواهی می کنم .امیدوارم حکایت " تا سه نشه بازی نشه " در این جا مصداق پیدا نکند .

اما ....

اما این دوربودن از فضای مجازی ، چندان برای من خالی از لطف نبود .هجوم آوردن به سمت کتاب ( غیر از این مدت مهمانداری های متعدد و دید و بازدیدها و رسیدن به کارهای ناتمام ) که خواندنشان واقعا لذت بخش بود . اسم تمام ای کتاب ها را برایتان می نویسم تا اگر تمایل داشتید شما هم آن ها را بخوانید :

از کتاب های کودکان شروع می کنم :

1- موشی و جزیره ی اسرار آمیز : نویسنده و تصویرگر : مارکوس فیستر  مترجم سید مهدی شجاعی انتشارات پرورش فکری کودکان و نوجوانان . این کتاب از وسط هر صفحه به صورت افقی دو قسمت شده .در قسمت بالا داستان را به صورتی ادامه می دهید که به یک پایان شادمانه می رسید و در قسمت پایین داستان را طوری ادامه می دهید که داستان را با پایانی غم انگیز به اتمام می رسانید . البته این اتفاق از وسط های کتاب می افتد و شما در ابتدا شرح ماجرا را می خوانید . فکر کنم خواندن آن در کلاس برای بچه ها نوعی چالش ایجاد کند شاید آن ها بخواهند ادامه ی داستان را به نحو دیگری تمام کنند . به هرحال ایده ی خوبی برای یک کتاب داستان برای بچه ها بود .تصاویر قشنگی هم دارد .چاپ اول این کتاب در سال 1381 است .

2- خانه ی جانوران : باز هم از انتشارات کانون پرورش فکری ، نویسنده باربارا تیلور و مترجم امیر حسین بنکدار . عکاس تصویرهای این کتاب هم اندی گرافورد و جئوف برایتلینگ بوده اند . این کتاب مرجع بسیار مناسبی برای تحقیق در مورد لانه های جانوران است . شما می توانید " خانه ی جانوران " را در کلاس درستان داشته باشید و از شگفتی های خلقت هم خودتان اگاه شده و هم بچه ها را باخبر سازید . من که اطلاعات خوبی راجع به لانه سازی جانوران به دست آوردم .حتی بیش تر از کتاب " معماری حیوانات " .

3-اگر می خواهید ذهن فلسفه گر بچه ها را به تکاپو وادارید ، کتاب " زرد و صورتی " را برایشان بخوانید . نویسنده و تصویرگر این کتاب ویلیام استیگ و مترجم هم کلر ژوبرت است .انتشارت کانون پرورش فکری و چاپ اول 87 .

4- 100 دانشمند ایران و اسلام .این کتاب هم مرجع خوبی برای تحقیق است .مطالب جمع آوری شده درمورد دانشمندان ایرانی و دانشمندان مسلمان می تواند پیشینه علم را برای بچه ها توضیح دهد . این کتاب نوشته حسن سالاری .از انتشارات دانش پژوه در چاپ دوم 1390 .

5- 101 قصه از دنیای حیوانات .نوشته ی ازوپ .ترجمه پریسا همایون روز . از انتشارات قدیانی .این کتاب با قطع بزرگ و پر از عکس ها و نقاشی های جالبش ایده های خیلی قشنگی را برای فرایند اموزش در سال تحصیلی پیش رو به ذهن من آورد . با آن که کتاب های توسعه سواد خواندن ( ازداستان های ازوپ و لافونتن و کلیله و دمنه )آقای مجدفر دوسالی هست که در کلاس های درس من حضور دارند اما خواستم سبک دیگری از روایت های ازوپ را در این کتاب بخوانم . کوتاه و گویا نوشته شده اما این که آخر هرداستان یک پیام اخلاقی برایش نوشته شده کار درستی به نظر نمی رسید .نتیجه گیری به عهده خواننده باشد بهتر است . 


یک موضوع خیلی جالب در این جا اتفاق افتاد و آن این که در آخر کتاب نوشته ای توجه مرا به خود جلب کرد . خواننده ی کوچولویی که نظر خود را در آخر این کتاب ثبت کرده بود . خودش را " کَرَمی " معرفی کرده و نوشته بود :


" کتاب خوبی بود ولی در صفحه 114 داستانش هیچ ربطی به حیوانات نداشت ( من نگاه کردم ، موضوع داستان از باد و خورشید بود ) و بعضی از پیام های اخلاقی اش هم تکراری بود داستانش هم خیلی بچگانه ولی آموزنده بود .به طور کلی بگم 60 درصد ( 60در صد را هم کسری نوشته بود ) خوب بود و 40 درصد بد بود منظور کتاب خوبی بود ولی فقط 60 درصد خوب بود "

نظر قشنگ این خواننده ، ایده جدیدی را به ذهن من آورد که حتما در پست های بعدی آن را برایتان خواهم نوشت .همین طور کتاب های دیگری را هم که خوانده ام در پست بعدی معرفی می کنم .

 

 

ازین قسمت نمیاد !

چندی پیش بود که در یکی از برنامه های خندوانه ، پای صحبت یکی از نام آوران ورزشی  نشسته بودم . سوال هایی از اورسیده می شد تا به آن ها جواب بدهد . نمی توانست صحبت های قابل قبولی برای یک جوان موفق در آن سطح باشد .از خودم می پرسیدم که چرا با رسیدن به این مرحله هنوز نمی تواند روان و کامل صحبت کند و گفته هایش را بیان کند .

روز دیگری ماجرای نامه نویسی اداری در اداره ها مطرح بود .شکایت از این بود که اکثر مردم حتی بعضی از معلم ها هم نمی توانند نامه نگاری اداری داشته باشند و از مسئول مربوطه درخواست دارند که درخواست را برایشان بنویسد . باز هم این سوال برای من مطرح شد که چرا ؟ با وجود آن که درس های نامه نگاری در کتاب های درسی وجود دارند و دانش اموزان ما با آن ها سروکار دارند اما نتیجه این طور ضعیف دیده می شود ؟

من دو سه تا مدرسه بیشتر نتوانستم بروم و این سوال را بپرسم و همین طور اطرافیانی که به من جواب دادند هم از10 نفر تجاوز نکرد ، اما جالب است بدانید جواب های آن ها مشابه بود /آن ها اظهار می کردند که :

1- درس های مربوط به نامه نگاری بیش تر در حد یک روخوانی از روی درس بوده و  به صورت عملی این درس ها را کار نکرده اند .

2- درس هایی نبوده که در امتحانات جدی گرفته شوند و به صورت مستقیم  و صریح معلم به دانش آموزان اظهار می کرده که " از این درس در امتحان سوال نمیاد " .در نتیجه عملا نادیده انگاشته شده است .

درخواست من در این جا از معلمان کلیه مقاطع این است . لطفا هر درسی را برای ارزشی که مولفان برای آن در نظر داشته اند ، جدی بگیرید .این قدر نتیجه محوری ضربه ای است که در آینده متوجه فرزندان خودتان و جامعه ای که با آن روبرو هستید می شود . صحبت کردن با یک مجری، نامه نگاری،جواب دادن بهاسخ های یک نفر همه با ید در دوران مدرسه " به خصوص ابتدایی " تمرین و نهادینه شود . دست تمنای من و امثال من به سوی معلمان برای پرورش استعدادهای بچه ها به سوی معلمان این مرز و بوم دراز است .لطفا کوتاهی نکنید . 

تغییرات مهم


.......................

ما به دنبال دفع بدی‌ها با نیکی‌ها هستیم. با بینه و دلایل روشن و اخلاق نیکو، به سراغ اصلاح کجی‌ها و کج‌فهمی‌ها می‌رویم. به داشته‌ها چشم دوخته‌ایم تا نداشته‌ها از انگیزه و سرعت ما نکاهند و ما را مأیوس نکنند. نگرش‌های مثبت و بلند‌اندیشی را به منفی‌نگری و جزم‌اندیشی ترجیح می‌دهیم. به داشتن نگاه نظام‌مند و پیرامونی ارزش و اهمیت می‌نهیم. به خلاقیت، نوآوری، کارآفرینی، مسئله‌شناسی و مسئله‌یابی و در عین حال کارآمدی و اثربخشی، انعطاف‌پذیری، شرح صدر و صبوری بها می‏دهیم. با آگاهی‌بخشی و ایجاد درک روشن مخاطبان، در پی فایق آمدن بر بسیاری از موانع ساختاری و ذهنی هستیم و با تأکید بر فرآیندهای تغییر و اصلاح و بهبود سبک‌ها، نگرش‌ها و روش‌ها، آینده‌ای روشن، پیشرفته و امیدبخش را در ذهن مخاطبان نشریه رقم می‏ زنیم؛ آینده‌ای که در آن، انسان‌های موحد و خداجو، با صلح و صفا و صمیمیت در کنار یکدیگر همزیستی مسالمت‌آمیز دارند.....


کسانی که از خوانندگان مجله "شوق تغییر " هستند و آن را پیگیری می کنند ، می توانند تغییرات مهم در انتشار این مجله را در این آدرس بخوانند :



گونـــــــــــــــــــــش


کتاب داستانی خاطره انگیز



حتما شما هم خاطرات شیرین زیادی از دوران کودکی خودتان دارید و اگر نشانه هایی از آن خاطرات پیدا کنید ، ذوق زده می شوید و این نشانه ها خیلی شیرین هستند .

یکی از نشانه های خاطرات من در کودکی امروز پیدا شد . عکسی که در بالا می بینید یکی از کتاب هایی است که مادرم سال سوم دبستان برایم هدیه خرید .از آن هدیه هایی که مدیر مدرسه به اولیا می گفت به عنوان تشویق برای بچه ها بخرید و به مدرسه بیاورید . من هم همراه کتاب " موش دم بریده " و تعدادی خودکار و مداد ، این جایزه را دریافت کردم ( شاگرد ممتاز کلاس شده بودم ) اما این کتاب برای من داستانی شیرین و جذاب داشت .آن قدر کارهای مری برایم جالب بود که یادم می آید روزی دوسه بار فقط عکس هایش را نگاه می کردم . " مری " نخودفرنگی پاک می کرد ، خاگینه می پخت و .... هنوز هم فراموشش نکرده ام .اگر بازار کتاب پیدایش کنم حتما آن را می خرم البته به شرطی که عکس هایش همان باشد ....

آدمی ذاتاً آماده یادگیری است

خب ! دوستان ... بلاگفا حالش خوب شد . گرچه حال من رو حسابی رفت .این همه منتظر موندم تا نتیجه رو بهتر از این ها ببینم .اما دوسال از نوشته ها نیستند و همه برباد فنا رفته اند . شاید دیگه برنگشتم به این سرویس دهنده و همین جا نوشته های خودم رو ادامه دادم . الان هم می خواهم از کتاب روانشناسی رشد دکتر علی اکبر شعاری نژاد برایتان مطلبی بیاورم .



در صفحه 294 از کتاب روان شناسی رشد دکتر شعاری نژاد ، چاپ هفدهم در مورد اقسام یادگیری آمده است :


یادگیری را معمولاً بر حسب رفتارها و افکاری که دربرمی گیرد مطرح می کنند .زیرا یادگیری ، چنان که گفتیم ، تغییری را ضمن تجربه شامل می شود .بنابراین ، می توان سؤال کرد تغییر ناشی از یادگیری در چه جنبه هایی از رفتار ظاهر می شود ؟ درواقع ، وقتی یاد می گیریم برای پیدایش تغییر در خویشتن تلاش می کنیم و این تغییر ممکن است به شکل های ایجاد ، اصلاح، و تکمیل یا به طور کلی افزایش و کاهش ظاهر شود .به عبارت دیگر ، پس از آن که آموختیم ، رفتار یا فکر ما دیگر آن نیست که قبلا داشتیم بلکه تغییر یافته است که این تغییر ممکن است بی درنگ ظاهر شود مانند آموختن جدول ضرب ، یا در بلند مدت خودش را نشان دهد مانند پیدایش عادت های بهداشتی .


رفتار آدمی دارای سه بعد یا سه جنبه است از این قرار :

الف . بعد شناختی شامل افکار ، عقاید ، معلومات .

 ب . بعد روانی حرکتی شامل همه مهارت ها .

پ . بعد عاطفی و اجتماعی شامل احساسات ، گرایش ها ، ارزش ها .


یادگیری در هر یک از ابعاد مذکور ، به صورت تغییری در ان بعد ظاهر می شود ، مثلاً معلومات ما زیاد یا اصلاح و یا کامل می شود ( بعد شناختی ) مهارتی را می آموزیم مانند رانندگی ( بعد روانی حرکتی ) ؛ نظر یا دیدگاهمان نسبت به شخص ی چیزی عوض می شود یا خوش بین یا بدبین می شویم ( بعد عاطفی و اجتماعی ).

درباره این که آدمی چگونه یاد می گیرد نظریه های مختلفی مطرح شده اند .در بعضی آن را نتیجه و محصول برقراری تداعی یا رابطه بین محرک های خاص ( عوامل خارجی یا محیطی مؤثر در فرد ) و پاسخ های خاص ( واکنش فرد ) می دانند ( نظریه های شرطی کلاسیک و عامل .....


ادامه ی متن را در کتاب روان شناسی رشد ؛ دکتر علی اکبر شعاری نژاد ؛انتشارات اطلاعات ، بخوانید .

هزار پاسخ متفاوت به یک سوال

جمله ای کلیشه ای و تکراری و آن قدر با موضوع های متفاوت مطرح شده که قابل شمارش نیست .گاه جدی و گاه شوخی ، گاه در قالب یک بحث و نشست و گفت و گوی جدی و گاه در قالب یک کاریکاتور و برنامه ی طنز . موضوعی را که می خواهم در پایین برایتان بیاورم حدود سه سال پیش خوانده بودم . می تواند تکان دهنده باشد .آن را فقط در فضای اینترنت دیدم و در هیچ کدام از بحث های تلویزیونی و رادیویی و روزنامه ای و مجله ای مطرح شدن آن را ندیدم و واقعا ناراحت شدم از این که حتی خودم هم به عنوان یک معلم از آن دیر مطلع شدم و نتوانستم در کلاس های درسم آن را برای بچه ها بیان کنم . چرا غریب مانده و گفته نشده را هم نمی دانم . به هر حال مانند چند سایت دیگر من هم آن را برای شما در این جا می آورم .



موضوع : " علم بهتر است یا ثروت ؟ "


جواب آن را بشنوید از زبان حضرت علی ( ع ) :

جمعیت زیادی دور حضرت علی(ع) حلقه زده بودند. مردی وارد مسجد شد و در فرصتی مناسب پرسید:
- یا علی! سؤالی دارم. علم بهتر است یا ثروت؟
علی(ع) در پاسخ گفت: علم بهتر است؛ زیرا علم میراث انبیاست و مال و ثروت میراث قارون و فرعون و هامان و شداد.
مرد که پاسخ سؤال خود را گرفته بود، سکوت کرد. در همین هنگام مرد دیگری وارد مسجد شد و همان‌طور که ایستاده بود بلافاصله پرسید:

- اباالحسن! سؤالی دارم، می‌توانم بپرسم؟ امام در پاسخ آن مرد گفت: بپرس! مرد که آخر جمعیت ایستاده بود پرسید: علم بهتر است یا ثروت؟
علی فرمود: علم بهتر است؛ زیرا علم تو را حفظ می‌کند، ولی مال و ثروت را تو مجبوری حفظ کنی.
نفر دوم که از پاسخ سؤالش قانع شده بود، همان‌‌جا که ایستاده بود نشست.
در همین حال سومین نفر وارد شد، او نیز همان سؤال را تکرار کرد، و امام در پاسخش فرمود: علم بهتر است؛ زیرا برای شخص عالم دوستان بسیاری است، ولی برای ثروتمند دشمنان بسیار!

هنوز سخن امام به پایان نرسیده بود که چهارمین نفر وارد مسجد شد. او در حالی که کنار دوستانش می‌نشست، عصای خود را جلو گذاشت و پرسید:
- یا علی! علم بهتر است یا ثروت؟
حضرت ‌علی در پاسخ به آن مرد فرمودند: علم بهتر است؛ زیرا اگر از مال انفاق کنی کم می‌شود؛ ولی اگر از علم انفاق کنی و آن را به دیگران بیاموزی بر آن افزوده می‌شود.
نوبت پنجمین نفر بود. او که مدتی قبل وارد مسجد شده بود و کنار ستون مسجد منتظر ایستاده بود، با تمام شدن سخن امام همان سؤال را تکرار کرد. حضرت‌ علی در پاسخ به او فرمودند: علم بهتر است؛ زیرا مردم شخص پولدار و ثروتمند را بخیل می‌دانند، ولی از عالم و دانشمند به بزرگی و عظمت یاد می‌کنند.
با ورود ششمین نفر سرها به عقب برگشت، مردم با تعجب او را نگاه ‌کردند. یکی از میان جمعیت گفت: حتماً این هم می‌خواهد بداند که علم بهتر است یا ثروت! کسانی که صدایش را شنیده بودند، پوزخندی زدند. مرد، آخر جمعیت کنار دوستانش نشست و با صدای بلندی شروع به سخن کرد:
یا علی! علم بهتر است یا ثروت؟
امام نگاهی به جمعیت کرد و گفت: علم بهتر است؛ زیرا ممکن است مال را دزد ببرد، اما ترس و وحشتی از دستبرد به علم وجود ندارد. مرد ساکت شد.
همهمه‌ای در میان مردم افتاد؛ چه خبر است امروز! چرا همه یک سؤال را می‌پرسند؟ نگاه متعجب مردم گاهی به حضرت‌ علی و گاهی به تازه‌واردها دوخته می‌شد.
در همین هنگام هفتمین نفر که کمی پیش از تمام شدن سخنان حضرت ‌علی وارد مسجد شده بود و در میان جمعیت نشسته بود، پرسید:
- یا اباالحسن! علم بهتر است یا ثروت؟
امام فرمودند: علم بهتر است؛ زیرا مال به مرور زمان کهنه می‌شود، اما علم هرچه زمان بر آن بگذرد، پوسیده نخواهد شد.
در همین هنگام هشتمین نفر وارد شد و سؤال دوستانش را پرسید که امام در پاسخش فرمود: علم بهتر است؛ برای اینکه مال و ثروت فقط هنگام مرگ با صاحبش می‌ماند، ولی علم، هم در این دنیا و هم پس از مرگ همراه انسان است.
سکوت، مجلس را فراگرفته بود، کسی چیزی نمی‌گفت. همه از پاسخ‌‌های امام شگفت‌زده شده بودند که… نهمین نفر هم وارد مسجد شد و در میان بهت و حیرت مردم پرسید:
یا علی! علم بهتر است یا ثروت؟
امام در حالی که تبسمی بر لب داشت، فرمود: علم بهتر است؛ زیرا مال و ثروت انسان را سنگدل می‌کند، اما علم موجب نورانی شدن قلب انسان می‌شود.
نگاه‌های متعجب و سرگردان مردم به در دوخته شده بود، انگار که انتظار دهمین نفر را می‌کشیدند. در همین حال مردی که دست کودکی در دستش بود، وارد مسجد شد. او در آخر مجلس نشست و مشتی خرما در دامن کودک ریخت و به روبه‌رو چشم دوخت. مردم که فکر نمی‌کردند دیگر کسی چیزی بپرسد، سرهایشان را برگرداندند، که در این هنگام مرد پرسید:
- یا اباالحسن! علم بهتر است یا ثروت؟
نگاه‌های متعجب مردم به عقب برگشت. با شنیدن صدای علی مردم به خود آمدند:
علم بهتر است؛ زیرا ثروتمندان تکبر دارند، تا آنجا که گاه ادعای خدایی می‌کنند، اما صاحبان علم همواره فروتن و متواضع‌اند. فریاد هیاهو و شادی و تحسین مردم مجلس را پر کرده بود.
سؤال کنندگان، آرام و بی‌صدا از میان جمعیت برخاستند. هنگامی‌که آنان مسجد را ترک می‌کردند، صدای امام را شنیدند که می‌گفت: اگر تمام مردم دنیا همین یک سؤال را از من می‌پرسیدند، به هر کدام پاسخ متفاوتی می‌دادم.

منبع: کشکول بحرانی، ج۱، ص۲۷. به نقل از امام علی‌بن‌ابی‌طالب، ص۱۴۲.

چشم اندازی در مجله شوق تغییر

مجله شوق تغییر شماره 17 با کانون تغییر : مدرسه؛ کانون پیشرفت محلی ، از راه رسید .این بار شما در صفحه شماره 2 مطلبی را می خوانید که به احتمال زیاد برایتان یک غافلگیری حسابی باشد ! عنوانش هست " تغییرات مهم در انتشار شوق تغییر " . 

4 رویداد رسانه ای از شماره 18 اتفاق خواهد افتاد که فوق العاده است و تا کنون هیچ مجله ای آن ها را نداشته است . توصیه می کنم حتما این صفحات را بخوانید و از این 4 رویداد فرهنگی که به " سینرژیک و هم افزایانه " تعبیر شده اند ، آگاه شوید .

" دست اندرکاران مجله شوق تغییر و مرکز مرآت " متشکریم بابت این نوآوری !


شما در این شماره ،‌با نگاهی ویژه به جایگاه مدرسه در سند تحول بنیادین آموزش و پرورش با واکاوی هدف عملیاتی 7 و راهکارهای سه گانه ی آن ، با آثار و گفتارهایی از این عزیزان همراه خواهید شد :

  • مدرسه ما چگونه کانون پیشرفت محلی می شود ؟  / دکتر حیدر تورانی
  • مدارس و درهای باز / گفت و گو با خسرو ساکی
  • تربیت برای زندگی / گفت و گو با دکتر محمد احسانی
  • پیشرفت مدارس و صلاحیت حرفه ای معلمان و مدیران / گفت و گو با مهندس ابراهیم آزاد
  • مشق مهربانی /آشنایی با فعالیت های مجتمع آموزشی سروش
  • آمیزه ای از خلاقیت و هنر برای ارتباط مدرسه و جامعه / گفت و گو با محرم نقی زاده
  • چون که کارت با مشتری باید فتاد ... / ابراهیم اصلانی
  • هر کسی از ظن خود گوید سخن / نظرخواهی از فرهنگیان در ارتباط با کانون تغییر این شماره
  • مدارس چندپایه ، فرصتی برای پدید آوردن زمینه هایپیشرفت محلی / کورش قهرمانی
  • مدرسه ای شاد با معیارها و استانداردهای آموزش جهانی / هوشنگ صدفی
  • تمرکز زدایی معکوس/ مریم حسین زاده
  • آیا مدرسه ی من باهویت است ؟ دکتر علی خلخالی 
  • نهاد مدرسه هنوز پابرجاست ! /مریم کریم نژاد
  • در مسیر پیشرفت گفت و گو با محمدرضا خدابنده
  • سهم مدرسه در کانون تربیت محلی / صفرعلی یازرلو
  • همه چیز آن جا بود ( داستان ) / مرتضی مجدفر
  • تنوع در مکان های تربیت یا مدرسه ود یگر هیچ ؟ / خلیل جوادیار
  • فرصتی برای ارتباط با جهان واقعیت / حسن شرفی
  • سال چند بود و ما چند نفر بودیم ! / ناصر نوروزی
  • برای تغییر و پیشرفت در مدارس 700 معلم تربیت کردم / جهانگیر محمدی
  • 10 اقدام ساده برای گام نهادن در مسیر پیشرفت محلی / شهربانو محمدبیگی
  • پیشرفت در مدرسه با ایجاد جو انگیزشی در کلاس درس / فریده کوچنانی
  • تأثیر این بر آن و بالعکس ! / اقبال فتح زاده
  • اگر مدرسه کانون پیشرفت نباشد ! / متین ماهک
  • خانه ی اول یا دوم / دکتر لیلا سلیقه دار
  • بازرس تمیز / حسن فلاح بابایی
  • آشتی فرهنگ ،‌مدرسه و محله / محسن روشنیان امین
  • قواعدی برای تبدیل مدرسه به کانون پیشرفت / شهناز هاشمی آچاچلویی
  • وقتی نقش اصلی مدرسه فراموش می شود .... / مرضیه معین
  • وظیفه مدرسه ،‌آرامش دادن به اولیاست / شراره نیکخواه
  • مدرسه کجاست ؟ / محمدفایق مجیدی


کانون تغییر شماره 18  - مرداد و شهریور 94 : طراحی آموزش برای معلمان (‌با نگاهی به مهارت های طرح درس نویسی ،‌درس پژوهی و توسعه روش های نوین تدریس ) .عنوان شده و حداکثر تا پایان خرداد فرصت دارید تا نوشته خود را ارسال کنید .


عوامل موثر در بازی کودکان

متنی مختصر از یک مقاله ی خواندنی را از مجله " شوق تغییر "شماره 15، برایتان انتخاب کرده ام با عنوان " عوامل موثر در بازی کودکان " نوشته : دکتر شراره سادات سرسرابی و پریسا سعادتی .


گرچه مجله شماره 16 هم به چاپ رسیده و شماره 17 هم به زودی به دستمان خواهد رسید ، اما مطالب این مجله آن قدر خواندنی و مفید هستند که انتخاب های دیگری از آن برای نوشتن خواهم داشت .






نویسندگان ، عوامل موثر در بازی کودکان را این طور برشمرده اند و سپس شروع به توضیح هرکدام کرده اند . در ابتدا آمده است : " عوامل متعددی در بازی کودکان تأثیر دارد که مهم ترین آن ها عبارت اند از : سن ، جنس ، هوش و محیط . "




  برای خواندن متن کامل لطفا به ادامه مطلب مراجعه کنید :


ادامه مطلب ...

نوزادان فکرکردن را پیش از سخن گفتن یاد می‌گیرند

Image result for ‫تصاویر فکرکردن نوزادان‬‎




..........

این موضوع نشان می‌دهد درک روابط انتزاعی در مراحل آغازین رشد انسان وجود دارد و مهارت‌های زبانی برای یادگیری این روابط انتزاعی، ضروری نیستند..........



این مطلب را به طور کامل در این آدرس بخوانید :



تــــــــــــــرنم اندیـــــــــــشه



ادامه ی مدرسه ...

آخرین پستی که در وبلاگ قبلی در سرویس بلاگفا نوشته بودم ، مربوط به شعرهایی از " مادر " بود که از مجله رشد انتخاب شده بود . سعی داشتم در مورد روزهای آخر مدرسه برایتان بنویسم که نشد .فقط خبرهایی را می آورم .گزارش کارنامه های توصیفی با موفقیت انجام شد . تمام فعالیت های بچه ها را در نایلون های یکسان گذاشتم . از هر صفحه دفتر نمره که کارهای بچه ها را در آن ها ثبت کرده بودم یک فتوکپی گرفتم و داخل این نایلون ها قرار دادم . این طوری اولیا به خوبی گزارش ها را با فعالیت های بچه هایشان مقایسه خواهند کرد و بر نوع جمع بندی آگاهی پیدا می کنند و در صورت ناراضی بودن از مقیاسی که برای فرزندشان در نظر گرفته شده ، می توانند با استنادها به سراغ معلم ( یعنی خودم ) بیایند !

البته بچه ها اصرار داشتند در تابستان هم همراهشان باشم .دوست داشتم یک دوره کلاس آموزش ترکی استانبولی را برایشان داشته باشم ، اما مطمئن بودم مخالفت اداره و مدرسه توام بود و هرگز حرفی از آن نزدم .این تابستان برنامه های دیگری برای خودم دارم که باید پیگیری شوند .

حتما در پست های بعدی از مجله " شوق تغییر " و مقاله های خوب آن خواهم نوشت .

فعلا

به نام خداوند جان آفرین



سلام

این وبلاگ در ادامه وبلاگ " آموزش ابتدایی زیر بنای آموزش و پرورش " ساخته شده است .  

آدرس این وبلاگ : http://mina1379.blogfa.com/  نویسنده : آسمان



اشکالی که در سایت بلاگفا به وجود آمد و طولانی شد ،‌سبب شد تا نوشته ها را در این جا منتشر کنم .

امیدوارم دوستان و همکاران در این جا هم مرا همراهی کنند . گرچه دلمان برای بلاگفا تنگ می شود .